زبانحال حضرت زینب در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
تـمـام شـمـع وجـود تـو آب شـد مــادر دعـای نـیـمـه شبت مستجاب شد مادر گل وجود تو پرپر شد و به خاک افتاد بهـشـت آرزوی مـا خـراب شد مــادر بجای شمع که سـوزد به قـبـر پنهـانت عـلـی کـنـار مــزار تـو آب شد مــادر میان آن همه دشمن که می زدند تو را دلـم به غـربت بـابـا کـبـاب شـد مـادر حـمـایت از پــدرم را گـنـاه دانـسـتـنـد که کـشتن تو در امت ثـواب شد مـادر به محفلی که علی بر تو مخفیانه گرفت سرشک دیــدۀ زینب گـلاب شد مـادر به یـاد نـالـه مـظـلـومـیت دلــم ســوزد که چون سلام پدر بی جواب شد مادر نشان غصب فدک ماند تا به ماه رخت گـرفـتـه نیمه ای از آفـتـاب شـد مــادر عـلـی بیاد جوانیت پیـر گشت چو دیـد خمیده سـرو قـدت در شباب شد مـادر عنـایتی صف یوم الحساب «میثم» را که خسته از گنه بی حساب شد مــادر |